outdistance
معنی
عقب گذاشتن، سبقت گرفتن بر، خیلی جلوتر از دیگری افتادن
سایر معانی: (مسابقه و رقابت و غیره) پیشی گرفتن، جلو زدن، سبقت گرفتن، پشت سر گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن درمسابقه
سایر معانی: (مسابقه و رقابت و غیره) پیشی گرفتن، جلو زدن، سبقت گرفتن، پشت سر گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن درمسابقه
دیکشنری
فاصله از فاصله
فعل
overtake, outmaneuver, outdistanceسبقت گرفتن بر
leave behind, outdistance, outpace, outrun, outstrip, passعقب گذاشتن
outdistanceخیلی جلوتر از دیگری افتادن
ترجمه آنلاین
دوری
مترادف
beat ، best ، better ، exceed ، go beyond ، go one better ، leave behind ، outclass ، outdo ، outhussle ، outpace ، outperform ، outplay ، overtake ، pass ، surpass ، top ، win the race