رنج، دردناک، پر درد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دردناک، درداور سایر معانی: دارای درد مداوم، پر درد
جهنده، پرنده، پرش، جست [سینما] جهش [آب و خاک] جهش
تشدید شده، طنین دار سایر معانی: پرطنین، پرخنید، رسا، بازآواگر، خنیدافزا، طنین افزا، پژواک افزا، تشدید کننده، بسامدافزا [برق و الکترونیک] تشدید واژه ای برای اشاره به تشدید . [ریاضیات] بازآوا، ...
جانانه، چشمگیر، پر پژواک، پرخنید، پرطنین، خنیدگر، پژواک انگیز
جنبش، نوسان، تردید، لرزش، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، تموج سایر معانی: نوش، شیوش، ترنگ، لرزانش، رجوع شود به: oscillation، دودلی، vibrational اهتزاز [شیمی] ارتعاش [سینما] ارتعاش [عمران و معماری] ار ...