معنی

جهنده، پرنده، پرش، جست
[سینما] جهش
[آب و خاک] جهش

دیکشنری

پریدن
فعل
jump, vault, bounce, skip, fly, flightپریدن
find, leap, jump, hip, scootجستن
jumpجهش ناگهانی کردن
jump, lunge, bound, leap, rushخیز زدن
adapt, reconcile, suit, tune, attune, adjustوفق دادن
fling, squirt, fire, fly, jet, jumpپراندن
jumpجهاندن

ترجمه آنلاین

پریدن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.