تند، متلاطم، توفانی، طوفانی سایر معانی: وابسته به یا همانند توفان، شدید، ستهم، پر آشوب، مشوب، پر جوش و خروش، پرغوغا، خروشان، پر تب و تاب، پر شور، پرتوپ وتشر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از روی خشم سایر معانی: از روی خشم
پر باد سایر معانی: پرباد
خشمگین، سبع، ژیان، حریص، تندخو، قوی، درنده، خشم الود، شرزه سایر معانی: دد منش، درنده خو، هار، شدید، لگام گسیخته، نا مهار، بی امان، بسیار مشتاق، دو آتشه، (عامیانه) ناخوشایند، زننده، اکبیری، ک ...
هیستریایی، تپاک، دژ آشفته، پرتپاک، پرشور و تشنج، بسیار خنده دار، روده بر کننده، دچار تپاکی
مواج سایر معانی: طغیان کننده، سخت، شدید، خشمناک، ژیان، غرنده
چرند، چرند، پر باد، طوفانی، درازگو، باد خور، باد خیز سایر معانی: توفانی، در معرض باد، بادگیر، باد مانند، نفاخ، بادآور، گازآور، تهی، خالی، پوچ، بی پایه، بی اساس، یاوه، پرحرف، وراج ...