fierce
معنی
خشمگین، سبع، ژیان، حریص، تندخو، قوی، درنده، خشم الود، شرزه
سایر معانی: دد منش، درنده خو، هار، شدید، لگام گسیخته، نا مهار، بی امان، بسیار مشتاق، دو آتشه، (عامیانه) ناخوشایند، زننده، اکبیری، کوفتی، بد
سایر معانی: دد منش، درنده خو، هار، شدید، لگام گسیخته، نا مهار، بی امان، بسیار مشتاق، دو آتشه، (عامیانه) ناخوشایند، زننده، اکبیری، کوفتی، بد
دیکشنری
شدید
صفت
predatory, fierce, lupine, lupinدرنده
angry, furious, indignant, irate, fierce, wrothخشمگین
strong, powerful, potent, heavy, bouncing, fierceقوی
fierce, spleenful, spleeny, bad-tempered, hot-bloodedتندخو
ferocious, lupine, fierce, brute, murderous, wildسبع
greedy, voracious, eager, avaricious, hungry, fierceحریص
fearsome, ferocious, ravening, fearful, frightful, fierceژیان
fierceخشم الود
fierceشرزه
ترجمه آنلاین
شدید
مترادف
angry ، animal ، ape ، awful ، barbarous ، bloodthirsty ، blustery ، boisterous ، bold ، brutal ، brutish ، cruel ، cutthroat ، dangerous ، enraged ، fell ، feral ، ferocious ، fiery ، flipped ، frightening ، furious ، horrible ، howling ، impetuous ، infuriated ، intense ، malevolent ، malign ، murderous ، passionate ، powerful ، primitive ، raging ، raving ، relentless ، savage ، stormy ، strong ، tempestuous ، terrible ، threatening ، tigerish ، truculent ، tumultous/tumultuous ، uncontrollable ، untamed ، vehement ، venomous ، vicious ، wild