رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن سایر معانی: (شخص یا اسباب) تپانگر، چپاننده، کوبگر، درفشر، (قدیمی) تمهید کردن، مقدمه چینی کردن، زمینه سازی کردن، نقشه طرح کردن، نا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- ور رفتن، دست زدن، انگولک کردن، 2- دستکاری کردن، پس و پیش کردن، 3- تطمیع کردن، تحت اراده ی خود در آوردن (با تهدید یا رشوه و غیره)، اعمال نفوذ کردن، زد و بند کردن
بستهبندی ضد دستخوردگی [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی بستهبندی با طراحی ویژه که موجب میشود کاربر غیرمجاز نتواند به محتوای بسته دست یابد یا آن را دست ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] کوبنده موتوری
[برق و الکترونیک] توان رآکتیو ؛ ولت آمپر رآکتیو ؛ توان بی وات مقدار توان به دست آمده از حاصلضرب مقدار مؤثر جریان بر حسب آمپر در مقدار مؤثر ولتاژ بر حسب ولت، با علامت اختلاف فاز زاویه ای و ول ...
[برق و الکترونیک] ولت آمپرسنج ابزاری که توان ظاهری را در مدار AC اندازه می گیرد.
تطمیع کردن، با پول مصالحه کردن سایر معانی: رشوه دادن [صنعت] تطمیع کردن، رشوه دادن - مجموعه فعالیت هایی که به منظور تطبیق محصول در حال تحویل با محصول خریداری شده انجام می پذیرد. ...
بی نظم، بی ترتیب، اشفته، نا مرتب، نامنظم، مختل شده سایر معانی: درهم و برهم، مغشوش، ناسرواد، ناراستاد، پریشان، پرهرج و مرج، پرآشوب، آشفته، پرهنگامه، بیمار، دچار اختلال [نساجی] نامنظم - پیوند ...
تحریف، ضایعات، تحریف کردن، الک کردن سایر معانی: دستکاری کردن (در متن یا نوشته)، (در اثر سهل انگاری) بد نقل قول کردن، (در اثر بدی دستگاه فرستنده یا بدی هوا) پیام نامفهوم پخش کردن، (داستان و غ ...
دخالت، فضولی سایر معانی: مداخله، دست درازی، انگلک، (فیزیک: اثر دو موج هم بسامد صدا یا نور یا آب و غیره بر یکدیگر) تداخل، پژولش، هم خلیدن، (رادیو و تلویزیون و غیره) پارازیت، خش خش، رویهم افتا ...
فضولی کردن، مداخله کردن، پادرمیان کار دیگران گذاردن سایر معانی: (در اصل) حقوق و امتیازات بازرگانی کسی را مورد تجاوز قرار دادن، برای سودجویی مداخله کردن
وابسته به کندوکاو، تحقیقی، بازجویانه، جستجوگرانه (investigatory هم می گویند)، مبنی بر رسیدگی، باز جو ینده