پشم گوسفند وجانوران دیگر، پارچه خوابدار، لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن سایر معانی: پشم (گوسفند و حیوانات مشابه)، کرک، دزدیدن، کلاه کسی را برداشتن، مال کسی را خوردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرند، حرف بی معنی، مزخرف، من درآوردی، مجعول، مرد رندی، کلاه برداری، پشت هم اندازی، پاچه ورمالیدگی، دغلکاری، حقه بازی کردن، سرهم بندی کردن، سخن یاوه، هرزه درایی، گزاف گویی، فریب
متقلب، حیله باز، گول زدن سایر معانی: بامبول درآوردن، گوشبری کردن، (آمریکا)، گول زنی، کلاه برداری، شیاد (gypster هم می گویند)، (انگلیسی) نوکر، مستخدم دانشجو (به ویژه در دانشگاه کمبریج) ...
اغفال کردن، فریب دادن، چشم بندی کردن سایر معانی: گول زدن، کلک زدن، فریبکاری کردن، (در اصل) چشم کسی را بستن
کلاه گذاشتن، زیر قول زدن، بتعهد خود عمل نکردن سایر معانی: (خودمانی) خلف وعده کردن، نکول کردن، (پرداخت وام یا مبلغ باخته در قمار) طفره زدن، وابسته به سرزمین ویلز (در انگلیس) و مردم آن (the we ...