زمخت، بدترکیب، خام دست، ناازموده سایر معانی: دست و پا چلفتی، چلفتی، شلخته، لش، سر به هوا، بد ساخت، بی قواره، ناهنجار، زشت، حاکی از ناشیگری یا بد سلیقگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواظب، بافکر، با ملاحظه سایر معانی: (رعایت کننده ی حال دیگران) با ملاحظه، دلسوز، پایمرد، محتاط
نامتمایل به قبول تعهد یا ابراز عقیده یا خواسته یا هدف خود، پیمان گریز، پایبند گریز، تعهد گریز، مبهم، نامشخص، گنگ، رد کننده، غیر صریح، غیر مشخص
ملاحظه، نزاکت، کاردانی، سلیقه، درایت سایر معانی: مردم داری (مهارت در انجام کار یا گفتن سخن بموقع و بجا)، موقع شناسی، کیاست، فراست، تدبیر، ظرافت طبع، حساسیت (در امور هنری)، (در اصل) حس لامسه، ...
بی فکر، بی دقت، شورتی، بی ملاحظه، بی خرد
فکور، معقول، دانا، عاقل، با خرد، پر مایه، عارف، خردمند، فرزانه سایر معانی: پرعقل، باتدبیر، خردمندانه، بخردانه، عاقلانه، صلاح، مدبرانه، هوشمندانه، آگاه، مطلع، هشیار، دانشمند، حکیم، هوشنگ، زرن ...