[عمران و معماری] بار مداوم - بار دایمی - بار طویل المدت [پلیمر] بار مداوم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] بار مداوم
پیوستهرهش [علوم دارویی] خصوصیت برخی ترکیبات دارویی که بهصورت تدریجی در بدن آزاد میشوند |||متـ . آهستهرهش slow release ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سخت، دیرینه، شدید، مزمن، گرانرو سایر معانی: (پزشکی) مزمن، دیرین، کهنه، همیشگی، دایم، وابسته به خوی و عادت، عادی، کهنه کار، سابقه دار، وخیم، جدی، بیمار مزمن، کسی که دچار مرض دیرپای است، (انگل ...
مدید، دنباله دار سایر معانی: کشیده، طول داده، طولانی، ممتد، متمادی
خلاصه، کوچک، کوتاه، موجز، غیر کافی، کمتر، قاصر، کسردار، بی مقدمه، مختصر، اتصالی پیدا کردن سایر معانی: کوتاه (کم بلندی)، کوتاه (کم درازا)، کم، کوتاه (کم مدت)، کم زمان، زودگذر، (حافظه) ناپایا، ...
نوسان واداشتهای که تداوم دارد [فیزیک]