حساس، اماده پذیرش، فروگیر پدیر سایر معانی: رجوع شود به: susceptible، پذیرنده، مستعد [برق و الکترونیک] پذیرنده، مستعد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر سایر معانی: خوپذیر، تاءثیر پذیر، اندیش گیر
مسئولیت، معتبر، ابرومند، عهده دار، مسئولیت دار سایر معانی: مسئول، پاس ور، پتوازگر، جوابگو، پاسخگو، پر مسئولیت، پرپتواز، پرپاس وری، مسبب، موجب، عامل، باعث، بانی، وظیفه شناس، قابل اعتماد، خوش ...
قابلیت، استعداد، امادگی، حساسسیت، فروگیری سایر معانی: مستعد بودن، پذیراگری، آسیب پذیری، (جمع) احساسات، شورمندی، سهش ها [خودرو] تاثیر پذیری [برق و الکترونیک] پذیرفتاری ویژه نسبت مغناطیس شدگی ...