با علی درجه، بطور عالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از همه مهم تر، مافوق همه، مخصوصا، بالاترازهمه
دایره نا محدود، مطلق، کامل، قطعی، خالص، مستقل، استبدادی، غیر مشروط، ازاد از قیود فکری، خود رای سایر معانی: محض، راستینه، بی چون و چرا، تمام عیار، تام، نامخلوط، خودکامه، قادر مطلق، مستبد، واث ...
صعودی، بالا رونده، فراز جو، فراز گرای سایر معانی: ascendent : فراز جو، نج، سمت الراس، نوک [ریاضیات] صعودی، بالارو
بهترین، بهترین کار، به بهترین وجه، بزرگترین، نیکوترین، خوبترین، شایستهترین، ممتاز، عظیم ترین، به نیکوترین روش، اعلاء، خاصگی، سبقت گرفتن، برتری جستن سایر معانی: بهینه، به بهترین وجه (حالت عال ...
علوم مهندسى : محدب
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
بطورخیلی خوب، بسیارخوب، بطورعالی یاپسندیده
منتها درجه، منتهی، مفرط، بی نهایت، دورترین نقطه، حد اکثر سایر معانی: شدید (ترین)، اشد، گزافه، نامعتدل، تند و تیز، حد غایی، بیشترینه، شور، اقصی، دورترین، منتهی الیه، انتها، - ترین، (اندیشه و ...
بهترین، جلوترین، پیش ترین، در درجه نخست سایر معانی: (از نظر زمان یا مکان) نخست، اول، پیشاپیش، (رتبه و مقام) ارشد، سرشناس ترین، نخبه ترین، پیش نشین، سرور، از همه مهمتر، اول همه، قبل از هرچیز ...
لطیف، بی مانند، بی نظیر، غیر قابل مقایسه، غیر قابل قیاس، بی همتا، بی رقیب سایر معانی: قیاس ناپذیر، ناهمسنج پذیر، یکتا، بی تا، منحصر به فرد [ریاضیات] ناهمسنجیدنی، قیاس ناپذیر، ناسنجیدنی، بی ق ...
محقق، بی چون و چرا، غیر قابل بحی سایر معانی: بدون شک و تردید، غیرقابل بحث، مسلم، اعتراض ناپذیر، غیرقابل بحک