فرشته، فرشتگان، سروش، فروهر سایر معانی: ملک، امشاسپند، منبع الهام، روح راهنما و یاری دهنده، آدم خوب و زیبا، آدم مهربان و خوب، نمای انسانی در لباس سفید با دو بال سفید و طوقی از نور به دور سر، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
نظریه امر الهی [فلسفه] دیدگاهی مبتنی بر اینکه اصول و قواعد و تکالیف اخلاقی به اراده و فرمان خداوند متکی است
واژههای مصوب فرهنگستان
مخوف، ترسناک، ژیان، شوم، رنگ پریده، هولناک، خیلی سایر معانی: وحشتناک، سهمگین، بسیار ترسناک، بسیار ناخوشایند، خیلی زننده، گست، بسیار بزرگ، فاحش، شبح مانند، روح مانند، (مهجور) وحشت زده، ترسیده ...
(نادر) روحانی، مذهبی، روح مانند، شبح مانند، روحی، روح وش، خیالی
وابسته بعلم ماوراءطبیعی سایر معانی: (ادبیات انگلیس در سده ی هفتم به ویژه شعر john donne و george herbert که ویژگی آن عبارت بود از استعاره های زیرکانه و دیرفهمیدنی و سبک زیاده تخیل آمیز و پر ...
بمقدار زیاد، زیاده از حد، زیاد، بحد افراط سایر معانی: مفرط، بسیار زیاد، بیش از حد، فزون گرانه
بهشتی، مینوی، ملکوتی، پردیسی، جنتی، فردوسی (paradisiac هم می گویند)
غیر طبیعی، مافوق طبیعی سایر معانی: فوق العاده، استثنایی، ابر روال، غیر عادی
راهبه، تارک دنیا، روحانی، خدا پرست، مذهبی، دین دار سایر معانی: دینی، کیشی، متدین، پارسا، خدا ترس، با وجدان، درستکار، بسیار دقیق، مصر، پافشار، وسواسی، عضو صومعه، عضو راهبه خانه، دیر نشین، خان ...
جدی، وهمی، غیر طبیعی سایر معانی: عجیب و غریب، غیرعادی، ناروال، فوق العاده، ابر روال، اسرارآمیز، مرموز، (پهلوی) راز یک، رازگون، غریب، زیرک