خلاصه، ملخص، موجز، اختصاری، انجام شده بدون تاخیر، مختصر سایر معانی: کوته وار، چکیده، فشرده (رجوع شود به: concise)، بی درنگ، فوری، شتاب زده، عجولانه، (حقوق) سرسری، بدون اجرای تشریفات و مقررات ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] حکم اختصاری (حکم رد دعوی بدون رسیدگی در ماهیت)
[حقوق] صلاحیت دادرسی اختصاری
[عمران و معماری] خلاصه هزینه ها
مخفف، اختصار، کوته سازی، تلخیص سایر معانی: کوتاه سازی، کوته نوشت، مخفف سازی، خلاصه، متن مختصر شده، ملخص [زمین شناسی] کوتاه شده کمبود مراحل پایانی وابسته به رشد شناسی، در طول مسیر تکامل . [نس ...
اختصار، خلاصه، کوتاهی، مجمل سایر معانی: کوتاهی اختصار، مجل
مختصر، کوتاه، موجز، لب گو، فشرده ومختصر سایر معانی: (در مورد سخن یا نوشته ای که در عین وضوح مختصر هم هست) فشرده [برق و الکترونیک] فشرده، مختصر و موجز
خلاصه، تغلیظ، جمع شدگی، چگالش، تکاثف سایر معانی: (شیمی) چگالش، تراکم، تراکمی، (نگارش) تلخیص، کوته سازی، اثر تلخیص شده، (گاز و بخار و غیره) تغلیظ، میعان، تبدیل گاز به آبگونه، تقطیر، (هواشناسی ...
مختصر، کوتاه و مختصر، اجمالی سایر معانی: کوتاه و بی ادبانه، رک، (در اصل) کوتاه، کوتاه شده
پرونده، سوابق، دوسیه سایر معانی: پرونده، دوسیه، سوابق [حقوق] پرونده، دوسیه، لایحه توجیهی
توضیحی، روشنگر، بیانگر، شرحی سایر معانی: بیانی، توجیهی
توضیح، شرح، بیان، تشریح