گول زدن، ریشخند کردن سایر معانی: خر کردن، زبان بازی کردن، (با چاپلوسی و غیره) وادار به کاری کردن، چاپلوسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاپلوسی کردن، خود شیرینی کردن، تحبیب کردن، خوش خدمتی کردن
تند خوردن، حریصانه خوردن، قورت دادن، صدای بوقلمون در اوردن سایر معانی: مانند بوقلمون صدا کردن، قات قات کردن، با حرص و ولع خوردن، لپ لپ خوردن، بلعیدن، لف لف خوردن، لمباندن، هلپ هلپ خوردن، بنک ...
چرخ، با چرخ کوچک مخصوص غلتاندن، چاپلوسی کردن سایر معانی: (در اصل) چرخ کوچک یا بلبرینگ، چرخک، چرخه، (مخفف: truckle bed) تختخواب چرخدار، با چر کوچک مخصوص غلتاندن