زیر سازی، زیر بنا، زیرساخت، زیر ساختمان سایر معانی: زیر ساخت، زیر سازی، زیر ساختمان، زیر بنا [عمران و معماری] زیر سازه - پاره سازه - سازه فرعی [زمین شناسی] زیرسازه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] زهکشی زیر زمینی
[عمران و معماری] اکتشاف تحت الارضی
[عمران و معماری] جریان زیر سطحی
[عمران و معماری] مطالعه زیر سطحی
[عمران و معماری] روش پاره سازه
[عمران و معماری] رواناب زیر سطحی
پا، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، شالوده، بنیان، بنگاه، تشکیل، تاسیس، پی، پی ریزی، موسسهخیریه سایر معانی: پی افکنی، بنیادگذاری، برپا سازی، موسسه، بنلاد، پای بست، کدواده، بن پار، (مجازی) مبنا، پای ...
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی سایر معانی: آماده سازی، آمایش، مهیاسازی، ترکیب (کردن)، تدوین، درست کردن، آمادگی، سازمندی، بسیج ...
مقدمات، علوم مقدماتی، چیز بدوی سایر معانی: (معمولا جمع) مبادی اولیه، اصول، آساها، بیخ ها، پایه ها، بنیادها، (معمولا جمع) سرآغاز، شکل اولیه، حالت تکامل نیافته ی هر چیز، ناگوالی، درجمع مقدمات، ...