قدم، گام، قدم زدن، گشاد گشاد راه رفتن، گام های بلند برداشتن، با قدم پیمودن، شلنگ زدن، راه رفتن سایر معانی: گام بلند برداشتن، شلنگ انداختن، قدم بلند برداشتن، (با: across یا over - با گام بلند ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن سایر معانی: ایستادن یا نشستن به طوری که هر پا در یک طرف چیزی باشد (مثل هنگام اسب یا دوچرخه سواری)، نگهداری ودفاع کردن از
(از روی چیزی) گام برداشتن، شلنگ انداختن، فراتر رفتن، پیشی گرفتن، جلو زدن، برتری یافتن
(سابقا) چابک سوار (که پست را حمل می کرد)،پیک سواره
(جانور شناسی) آب شلنگ (انوع حشرات دو باله که روی آب با سرعت شلنگ بر می دارند- تیره ی gerridae)
قلب، بدل، بی شرم، پر رو، بی تدبیر، برنگ برنج، برنج مانند سایر معانی: وابسته به برنج، پرنگی، برنجی، برنجین، به رنگ برنج، پرنگین، برنج فام، ارزان و پر نمایش، (صدای) بلند و گوشخراش، نابخرد، پست ...
ناهنجار، بدصدا سایر معانی: بدصدا، ناهنجار
شیپور، شیپور تیز سایر معانی: (در مورد صدا) تیز و پر طنین، (موسیقی - قرون وسطی) شیپور (که صدای آن بسیار تیز و روشن بود)، (شعر قدیم) صدای شیپور (یا آوایی مشابه آن)
تاخت، چهار نعل، چهار نعل رفتن، تازیدن سایر معانی: شتابیدن، تاختن، (اسب سواری) چهار نعل، (به ویژه چهارپایان) گام سریع، تاخت کردن، پیشرفت، سریع کردن، رشد سریع کردن
ساینده، پنجره، شبکه، چارچوب اهنی، گوشت ریز، تیز و دلخراش سایر معانی: نرده ی آهنی (در پنجره و غیره)، در نرده ای، نرده ی دو طرف پلکان کشتی و راهرو و غیره، دیواره (از آهن مشبک)، ناراحت کننده، ن ...
تند، درشت، زننده، لاغر، خشن، ناگوار، عنیف، ناملایم، خشن وضعیف سایر معانی: (صدا) گوشخراش، ناهنجار، (نور) زننده (در برابر: نور ملایم soft light)، (مزه) تلخ، قوی، (دست مالیدن) زبر، زمخت، (اندیش ...
رسا، با صدای بلند، بلند، پر سر و صدا، گوش خراش، زرق و برق دار، پر صدا، بلند اوا، پراواز، پر جلوه، پر هیاهو سایر معانی: (صدا) بلند، پرآوا، پر غوغا، با سماجت، با اصرار، مصرانه، با پافشاری، موک ...