grating
معنی
سایر معانی: نرده ی آهنی (در پنجره و غیره)، در نرده ای، نرده ی دو طرف پلکان کشتی و راهرو و غیره، دیواره (از آهن مشبک)، ناراحت کننده، ناخوشایند، (صدا) خشن و ناخوشایند، گوش خراش، خش خشی
[شیمی] توری
[عمران و معماری] طارمی - شبکه فولادی - دریچه مشبک
[برق و الکترونیک] توری 1. آرایشی از سیمهای نازک موازی در موجبرها که فقط یک موج خاص را عبور میدهند. 2. آرایشی از سیمهای فلزی متقاطع کهبه عنوان بازتابنده برای آنتن ریزموج عمل می کنندو کمترین مقاومت را در برابر باد دارند. 3. diffraction grating.
[زمین شناسی] طارمی، شبکه فولادی، دریچه مشبک
[نساجی] شبکه
[ریاضیات] شبکه، شبکه بندی، مشبک
[پلیمر] شبکه، توری(برای جداسازی طول موج)، کف های مشبک