(آمریکا) برچسب یا باندرول مالیاتی (که روی بطری مسکرات می زنند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) شخص یا اداره و غیره که بی مطالعه و بررسی چیزها را تصویب می کند یا مورد توافق قرار می دهد، صحه گذار، مهر لاستیکی، (خودمانی - بی بررسی و چون و چرا) مورد تصویب قراردادن، صحه گذاشتن، م ...
مهر پرداخت مالیات، مهر رسید روی برگ مالیاتی
تمبر معامله، کوپن (که برخی فروشگاه ها برای تشویق به مشتریان می دهند و می توان با آن کالای رایگان گرفت)، تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدارمیدهند
منسوخ کردن، از میان بردن، بر انداختن، موقوف کردن سایر معانی: فسخ کردن، ملغی کردن، لغو کردن، منسو کردن [حقوق] لغو کردن، نسخ کردن
تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن سایر معانی: اذعان کردن (در مقابل: انکار کردن denyto)، به طور قطع گفتن، تاکید کردن، قانونی کردن، تصویب کردن، تایید کر ...
تاکید، تصدیق، اثبات، تصریح، اظهار قطعی سایر معانی: اذعان، اعتراف، اعلامیه ی رسمی، تصدیقنامه، اعترافنامه، تاکیدیه [حقوق] تایید، تصدیق، اعلام رسمی، تصویب، سوگند به شرافت [ریاضیات] اثبات، اظهار ...
نوع، جنس، گونه، اعقاب، اولاد، پروردن، بار اوردن، بدنیا آوردن، پرورش دادن، تربیت کردن، زاییدن، تولید کردن سایر معانی: بچه آوردن (از رحم مانند پستانداران و از تخم مانند پرندگان و غیره)، زادن، ...
مهر، کاشه، خاصیت، کپسول سایر معانی: هرگونه نشان یا حرکت یا گفتار حاکی از رضایت، (سند یا نامه ی رسمی) مهر، مهر و موم (رجوع شود به: letter de cachet)، (داروسازی) کپسول، پوشش دارو، (تمبر یادبود ...
تصدیق کردن، تضمین کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، گواهی کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن سایر معانی: (معمولا به طور کتبی) گواهی کردن، (صحت چیزی را) تضمین کردن، شهادت دادن، دیوانه اعلام ...
خراب کردن، ویران کردن، تاراج کردن، پایمال کردن سایر معانی: (کاملا) خراب کردن، با خاک یکسان کردن، گیج و سراسیمه کردن، خورد کردن
خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن سایر معانی: از قلم انداختن، به حساب نیاوردن، (از متن و غیره) زدن، از بین بردن، معدوم کردن، نابودکردن، نیست ک ...