فرار کردن، گریختن، پا بفرار گذاردن، باعجله رفتن سایر معانی: (عامیانه)، فلنگ را بستن، جیم شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرده سایر معانی: (آبگونه - با تداعی به هدر دادن) ریختن، پشنجیدن، (از ظرف یا جعبه و غیره - چیزهایی مانند مهره ی بازی یا آجیل یا دانه ی تسبیح و غیره) ریختن، پراکنده شدن، (عامیانه) افشا کردن، ب ...
بر انگیختن، تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن سایر معانی: انگیزاندن، بشولاندن، ترغیب کردن، به شوق آوردن، سر ذوق آوردن، به جنب و جوش در آوردن، (پزشکی) انگیختن، کنشور کردن، (اندام و غیره را) فعا ...
تعویض، بدل، عوض، جانشین، جابجا کردن، جانشین کردن، تعویض کردن سایر معانی: معادل، هم ارز، جانشین شدن یا کردن، جای کسی (چیزی) را گرفتن، به جای کسی رفتن، (دستور زبان) واژه ی جانشین (مانند did در ...
تراوش کردن، فرانشت کردن سایر معانی: ترازهیدن، ترازهش کردن
1- انگیزاندن، برانگیختن، تحریک و تهییج کردن، شورانیدن 2- (عامیانه - با سرعت و مهارت) تهیه کردن، آماده کردن، مهیا کردن
1- پیش رفتن، جلو رفتن، ترقی کردن 2- تبدیل به شکل یا شی بخصوصی کردن 3- پروراندن 4- (دانش یا مهارت) کسب کردن 5-تحریک کردن، انگیزاندن 6- (خودمانی) ورزش شدید کردن
اثری که ازلحاظ مشابهت سبکی و دیگر ویژگیهای نوشتاری به یک پدیدآور مشهور منتسب شده، اما عدم صحت انتساب آن بعدا به اثبات رسیده است [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رشد سریع استخوانها و ماهیچهها در پی افزایش ترشح هورمون رشد در دوران بلوغ [روانشناسی]
سرخگویچهای که بر روی آن پنج تا ده برجستگی با طولهای متفاوت و توزیع نامنظم وجود دارد [علوم پایۀ پزشکی]