کینه، لجاجت، عداوت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تند، زننده سایر معانی: (رفتار و سخن) نیش دار، تلخ، پرطعنه، سوزان
گربه صفت، شبیه گربه سایر معانی: گربه مانند، گربه ای، گربه سان، کاته (واحد وزن در برخی کشورهای آسیای شرقی - در چین یک کاته معادل است با 500 گرم و در سایر جاها برابر است با 680 گرم) ...
بی رحم، ستمگر، بی عاطفه، ظالمانه، ظالم، بیدادگر، ستمکار سایر معانی: سنگدل، مردم آزار، بی رحمانه، سنگدلانه، ستمگرانه، ستم آمیز، دردآور، رنج آور، مشقت بار
بی میلی، غبطه، غرض، لج، اکراه، بیزاری، کینه، لرزیدن، غرغر کردن، بخل ورزیدن، لجاجت کردن، غبطه خوردن بر، رشک ورزیدن به سایر معانی: حسادت ورزیدن، رشک بردن، غبطه خوردن به، با بی میلی دادن، احساس ...
بیزار سایر معانی: نفرت انگیز، منزجر کننده، سزاوار نفرت، ناخوشایند، زننده، مستهجن، قبیح، ناپسندیده، منفور
دشمن، عدو، ضد، ضد، متخاصم، خصومت امیز سایر معانی: وابسته به دشمن، ناوردی، خصم، پرکینه، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، خصومت آمیز، کین آمیز، کین توز، مخالف، کیاگن، ناسازگار، (بازرگانی و مالیه) ...
مضر، موذی، پر ازار سایر معانی: آسیب آور، زیانبخش، زیانمند، گزندآور، دردآور، گزایان، رنج آور
دشمنی، خصومت، ستیزگی، سوء نیت سایر معانی: بدخواهی، بد اندیشی، کین، عداوت، غرض ورزی [حقوق] سوء نیت، خصومت
بد نهاد، نحس، بدخواه سایر معانی: بدجنس، بدسگال، دیوسیرت، دارای سونیت، نابکار، بدخواهانه، بدسگالانه، دیوسیرتانه، درموردستاره بخت نحس
بدطینتی، بدخیمی سایر معانی: بدخواهی، شرارت، خباثت، مردم آزاری (رجوع شود به: malice)، زیان بخشی، مضر بودن، (پزشکی) بدخیمی
عداوت، کینه، بدخواهی، خصومت دیرین سایر معانی: دشمنی دیرینه، بغض، کینه توزی (انگلیس: rancour)