امبولانس، بیمارستان سیار سایر معانی: (در اصل) بیمارستان سیار، بوسیله امبولانس حمل کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلا، اساسا، دربنیاد، درسرشت، قلبا
غیبت، غیبت کردن، پشت سرکسی سخن گفتن سایر معانی: غیبت (کسی را) کردن، پشت سر کسی حرف زدن، در غیاب کسی به او حمله کردن، گناه کسی را شستن، بدگویی کردن
تیمارستان سایر معانی: (در کشتی) پوشش یا سایبان روی دریچه ی کف عرشه ی کشتی، نوانخانه دیوانگان
مکی، استراحت سایر معانی: کسی که به گونه ی ویژه ای دم می زند، (خودمانی) کسی که با تلفن مزاحم دیگران می شود و به جای حرف زدن نفس بلند می کشد، هواکش، رطوبت زدا، تنفس (بین دو کلاس یا دو زمان پر ...
گربه صفت، شبیه گربه سایر معانی: گربه مانند، گربه ای، گربه سان، کاته (واحد وزن در برخی کشورهای آسیای شرقی - در چین یک کاته معادل است با 500 گرم و در سایر جاها برابر است با 680 گرم) ...
(در مورد فرزند) خیلی شبیه پدر، درست عین پدر
مهندسی بالینی [مهندسی پزشکی] فراهم کردن بستر فنّاورانۀ لازم برای تأمین ایمنی الکتریکی تمامی تجهیزات بیمارستانی که در پیرامون بیمار قرار دارند یا به بدن او متصل میشوند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
قلبا,ازته دل ,ازصمیم قلب
بی رحم، ستمگر، بی عاطفه، ظالمانه، ظالم، بیدادگر، ستمکار سایر معانی: سنگدل، مردم آزار، بی رحمانه، سنگدلانه، ستمگرانه، ستم آمیز، دردآور، رنج آور، مشقت بار
اهانت، تحقیر، عار، استغنا، خوار شمردن سایر معانی: مادون شان خود پنداشتن، عار داشتن از، کسر شان دانستن، دون پنداشتن، با دیده ی تحقیر نگریستن، ارج کاهی کردن، دون پنداری، کسرشان پنداری، کوچک پن ...
مدت از کار افتادگی، مدتی که کارخانه کار نمیکند سایر معانی: (مدت زمانی که طی آن موتور یا کارخانه به علت تعمیر و غیره خوابیده است) تعطیل، فرویش، مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز، مدت از ...