backbite
معنی
غیبت، غیبت کردن، پشت سرکسی سخن گفتن
سایر معانی: غیبت (کسی را) کردن، پشت سر کسی حرف زدن، در غیاب کسی به او حمله کردن، گناه کسی را شستن، بدگویی کردن
سایر معانی: غیبت (کسی را) کردن، پشت سر کسی حرف زدن، در غیاب کسی به او حمله کردن، گناه کسی را شستن، بدگویی کردن
دیکشنری
عقب ماندگی
اسم
absence, absenteeism, backbite, fadeawayغیبت
فعل
backbiteغیبت کردن
backbiteپشت سرکسی سخن گفتن
ترجمه آنلاین
غیبت
مترادف
abuse ، backstab ، badmouth ، calumniate ، denigrate ، gossip ، lie ، malign ، scandalize ، slander ، spite ، traduce ، vilify