خیسانده، جرعه، دارو یا زهر ابکی، شربت عشق سایر معانی: معجون، آشامه، آب دارو، آب زهر، شربت عشق دادن به
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شام خوردن، شام دادن سایر معانی: مخفف:، رجوع شود به: sub- (پیش از p می آید)، (محلی) رجوع شود به: sip، (مخفف لاتین: supra) بالا، برفراز، روی، ابر، مشروب، مقدار
تاریک کننده، تاریک و تیره، تاریکی اور سایر معانی: تیره ساز، مبهم کننده، تاریک ساز، ظلمانی، tenebrious : tenebrous تاریک وتیره
ویسکی، وسکی سایر معانی: (مشروب الکلی قوی) ویسکی، مشروب دارای ویسکی، whisky وسکی، مثل وسکی، وسکی خوردن