sup
/ˈsəp/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

شام خوردن، شام دادن
سایر معانی: مخفف:، رجوع شود به: sub- (پیش از p می آید)، (محلی) رجوع شود به: sip، (مخفف لاتین: supra) بالا، برفراز، روی، ابر، مشروب، مقدار

دیکشنری

سوپ
فعل
dine, supشام خوردن
dine, supشام دادن

ترجمه آنلاین

شام

مترادف

alcohol ، booze ، brew ، cup ، draft ، glass ، gulp ، libation ، liquid ، liquor ، potable ، potation ، potion ، pull ، quaff ، refreshment ، shot ، sip ، slug ، spirits ، spot ، swallow ، swig ، swill ، taste ، thirst quencher ، toast

واژه‌های مشابه

supemundane

بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان، فوق مراتب دنیوی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super 8

[سینما] سوپر هشت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super 8 mm film

[سینما] فیلم سوپر 8 م م

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super conductiong material

[شیمی] ابر رسانا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super directional microphone

[سینما] میکروفن کاملاً تک راستا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super duper

(امریکا- خودمانی) عالی، معرکه، بزرگ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super eight

[سینما] سوپر هشت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super grid

[زمین شناسی] شبکه سرتاسری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super hardness

[ریاضیات] فوق سختی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

super imposing

[سینما] قرار دادن دو یا چند تصویر رویهم

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش