whiskey
معنی
ویسکی، وسکی
سایر معانی: (مشروب الکلی قوی) ویسکی، مشروب دارای ویسکی، whisky وسکی، مثل وسکی، وسکی خوردن
سایر معانی: (مشروب الکلی قوی) ویسکی، مشروب دارای ویسکی، whisky وسکی، مثل وسکی، وسکی خوردن
دیکشنری
نوشیدنی الکلی
اسم
snakebite, whiskyویسکی
whiskeyوسکی
ترجمه آنلاین
ویسکی
مترادف
alcohol ، bourbon ، corn ، distill ، distiller ، distillery ، drink ، hooch ، liquor ، moonshine ، moonshiner ، mountain dew ، poteen ، rotgut ، rye ، scotch ، spirits ، spiritus frumenti ، usquebaugh ، white lightning