خارج کردن، بیرون دادن، بیرون ریختن، انتشار نور منتشر کردن سایر معانی: (به بیرون فرستادن یا ریختن) برون فرست کردن، گسیلیدن، صادر کردن، دفع کردن، گسیلش کردن، (بیرون) دادن، ساطع کردن، (در اثر ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بداخل بافت ریختن، نشست کردن، از مجرای طبیعی بیرون رفتن، از مجرای خود بیرون انداختن سایر معانی: (پزشکی - خون را به بافت های اطراف رگ ریختن یا راندن) برون رگی کردن، برون ریزی کردن، به خارج از ...
قی، استفراغ، رنگ ابی تیره، ابی سیر، استفراغ کردن، بالا آوردن سایر معانی: (عامیانه) قی کردن، وامیدن، برگرداندن، n : استفراه کردن، n : رنگ ابی تیره [نساجی] لاجوردی - سرمه ای - آبی تیره - آبی س ...
بر گرداندن، برگشتن، قی کردن سایر معانی: بالاآوردن، وامیدن، استفراغ کردن، طب برگشتن
بر گرداندن، قی کردن، استفراغ کردن، هراشیدن سایر معانی: بالا آوردن، وامیدن، ماده ی قی شده، منش گردا، هراش، وامش، بیرون پراندن، (قدیمی) رجوع شود به: emetic، استفراه کردن