بربریت، وحشیگری، سخن غیرمصطلح سایر معانی: بی تمدنی، بدویت، جاهلیت، نافرهیختگی، (زبان شناسی) به کار بردن واژه ها یا عبارت های غلط، واژه یا عبارت غلط (از نظر کاربرد یا املا و غیره)، اشتباه لغو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباه احمقانه، صدای نامطبوع رادیو سایر معانی: (امریکا - خودمانی ـ بیس بال) توپی که با چوگان طوری زده شود که قوسی زده بین مدافعان وسط و آخر زمین فرود آید، (سافت بال) پرتاب توپ (به سوی چوگان ...
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج، تقصیر کردن، مقصر دانستن سایر معانی: آهو، کمبود، کمداشت، رمژک، مانید، کوتاهی، پرویش، (زمین شناسی) گسله، عیبجوی ...
(در رفتار یا سخن) اشتباه، لغزش، گاف، خطا، لغزش، خبط یاخطایی که ابرو ی زنی رادرخطراندازد
سستی، نا استواری، بیمایگی، نحیفی، خطایی که ناشیازضعف اخلاقی باشد سایر معانی: (به ویژه اخلاق و اراده) ضعف، ضعف نفس، گمراهی پذیری، ضعف اخلاق
اشتباه، خبط، لغزش، اشتباه در گفتار یا کردار، اشتباه کردن سایر معانی: گاف، اشتباه لپی، خبط بزرگ
گناه، جرم، بزه، تقصیر، مجرمیت سایر معانی: معصیت [حقوق] گناه، جرم، بزه، تقصیر
غلط، اشتباه، نا درستی، عدم دقت، عدم صحت، چیز ناصحیح و غلط سایر معانی: خطا، لغزش، بی دقتی [عمران و معماری] بی دقتی [برق و الکترونیک] بی دقت [ریاضیات] بی دقتی، عدم دقت ...
غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، بد شانسی، خبط کردن، درست نفهمیدن، اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن سایر معانی: لغزش، اشکوخ، رمژک، لغزش کردن، سوتفاهم، عوضی گرفتن، (چیزی را) با چیز دیگر اشتباه گرفت ...
سوء استفاده، بد رفتاری، بد بکار بردن سایر معانی: غلط استعمال کردن، نابجا بکار بردن، سواستفاده کردن، استفاده ی نابجا کردن، سوکاربرد، بدکاربرد، کاربرد غلط، استعمال نادرست، حیف و میل ...
قلبی، ناسرگی، بدلی، نادرستی، حرامزادگی