معنی

سستی، نا استواری، بیمایگی، نحیفی، خطایی که ناشیازضعف اخلاقی باشد
سایر معانی: (به ویژه اخلاق و اراده) ضعف، ضعف نفس، گمراهی پذیری، ضعف اخلاق

دیکشنری

ضعف
اسم
weakness, laxity, indolence, frailty, asthenia, lassitudeسستی
frailty, instability, inconsistencyنا استواری
frailty, superficialityبیمایگی
frailtyنحیفی
frailtyخطایی که ناشیازضعف اخلاقی باشد

ترجمه آنلاین

ضعف

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.