خیانت امیز سایر معانی: خطرناک، گول زننده، خائن، نابکار، خائنانه، فریب آمیز، خیانتکار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نهانی، زیر جلی، فراروی سایر معانی: از زیر (با حرکت دست از زیر شانه یا مچ)، رجوع شود به: underhanded، حقه بازی، تقلب و تزویر، درنهان، به پنهانی
غیر قابل اعتماد، غیر معتمد، ناپایدار
رطوبت، تری، اشکبار، خیس، مرطوب، تر، بارانی، خیس خوردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیساندن، تر کردن، نمناک کردن سایر معانی: مه آلود، ابر گرفته، نم دار، هنوز خشک نشده، به کمک آب، با آب، همراه با آب ...
زیرک، فریبنده، مکار، پر تزویر، پر حیله سایر معانی: نیرنگ باز، فریبکار، حیله گر، محیل، رند، پر مکر
تابوتی به شکل گیوه [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان