زبان اشاره ی انگلیسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] اندازه ی علامت دار [آمار] اندازه علامت دار
[کامپیوتر] عدد دارای علامت ؛ عدد علامت دار [ریاضیات] عدد علامت دار، عدد جبری
[ریاضیات] رتبه ی علامت دار
باطرح سفارشی
عمدی سایر معانی: طرح، طراحی، طرح کردن طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن، نقشه، زمینه، تدبیر، خیال، مقصود
[عمران و معماری] مخلوط طراحی شده
[آمار] آزمون رتبه ای علامت دار چندمتغیّره
قبلا تعیین شده، قبلا تخصیص داده شده
تسلیم، راضی، پذیرا، حاکی از تسلیم، تن بقضاداده، تن برضا خدا داده، تسلیم پیشامدیا تقدیر، مسلم
[کامپیوتر] عدد حقیقی بدون علامت
روی یا داخل، روی، از روی، توی سایر معانی: (کشتی، هواپیما، قطار و غیره) در عرشه، سوار، در، داخل، در کنار (کشتی)، در روی، سوار بر، روی یا داخل کشتی یا هواپیما