معنی

تسلیم، راضی، پذیرا، حاکی از تسلیم، تن بقضاداده، تن برضا خدا داده، تسلیم پیشامدیا تقدیر، مسلم

دیکشنری

استعفا داد
فعل
resignمستعفی شدن
resignکناره گرفتن
abdicate, confer, devolve, resign, vouchsafeتفویض کردن
resignاستعفا دادن از
cease, desist, resign, demitدست کشیدن

ترجمه آنلاین

استعفا داد

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.