سخت، سنگ دل، نرم نشدنی، بی شفقت، تسلیم نشدنی سایر معانی: سخت دل، بی گذشت، بیرحم، یکدنده، سمج، بی امان، تغییر ندادنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی عاطفه، سنگ دل، لجوج، سخت دل، سرخت سایر معانی: ناپشیمان، غیر نادم، یکدنده، لجباز، سرسخت، سمج، انعطاف ناپذیر، دل سخت، بی رحم، بی مروت
سفت، جدی، سخت، جامد، صلب، سفت و محکم، نرم نشو سایر معانی: انعطاف ناپذیر، خم نشدنی یا نکردنی، خمش ناپذیر، کژ نکردنی، سختناک، سخت پا، خدنگ، محکم، پابرجا، قرص، ثابت، استوار، استوان، سختگیر، مقر ...
طویله، اصطبل، ثابت، پا بر جا، استوار، باثبات، مداوم، پایدار، پایا، محکم، ثابت کردن، جا دادن، استوار شدن، در طویله بستن سایر معانی: ناجنبا، برجا، قرص، قوی، مستحکم، دیرپای، پردوام، پایست، دامن ...
محکم، پر پشت، ثابت، پی در پی، استوار، مداوم، متین، یک نواخت، استوار یا محکم کردن سایر معانی: ناجنبا، بی حرکت، بی جنبش، بی تحرک، بی تکان، لق نکردنی، پیوسته، ایستا، یکجور، بی مکث، بی وقفه، همی ...
قطعی، تسلیم نشو، غیر قابل انعطاف، مصالحه ناپذیر، سخت ناسازگار، تمکین ندادنی سایر معانی: مصمم، انعطاف ناپذیر، سازش ناپذیر، آشتی ناپذیر، آشتی نکردنی، بی گذشت، نستوه