obdurate
معنی
بی عاطفه، سنگ دل، لجوج، سخت دل، سرخت
سایر معانی: ناپشیمان، غیر نادم، یکدنده، لجباز، سرسخت، سمج، انعطاف ناپذیر، دل سخت، بی رحم، بی مروت
سایر معانی: ناپشیمان، غیر نادم، یکدنده، لجباز، سرسخت، سمج، انعطاف ناپذیر، دل سخت، بی رحم، بی مروت
دیکشنری
ترسناک
صفت
heartless, callous, unfeeling, stolid, insensitive, obdurateبی عاطفه
stubborn, obstinate, dour, opinionated, dogged, obdurateلجوج
obdurateسخت دل
implacable, obdurate, ungodly, callous, fell, inexorableسنگ دل
obdurateسرخت
ترجمه آنلاین
سرسخت
مترادف
adamant ، bullhead ، callous ، cold fish ، dogged ، firm ، fixed ، hanging tough ، hard ، hard boiled ، hard hearted ، hard nosed ، harsh ، heartless ، immovable ، implacable ، indurate ، inexorable ، inflexible ، iron ، mean ، mulish ، obstinate ، perverse ، relentless ، rigid ، set in stone ، stiff necked ، thick skinned ، tough ، tough nut to crack ، unbending ، uncompassionate ، uncompromising ، uncooperative ، unemotional ، unfeeling ، unimpressible ، unrelenting ، unshakable ، unsympathetic ، unyielding