اختصاص دادن، وقف کردن، فدا کردن سایر معانی: کنار گذاشتن، وقف (چیزی) کردن، ویژه کردن، صرف کردن [ریاضیات] وقف کردن، تخصیص دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشتق گرفتن، فرق قائل شدن، دیفرانسیل تشکیل دادن سایر معانی: نابرابر کردن، ناهمسان کردن، متفاوت کردن، دگرسان کردن، فرور کردن، (از هم) متمایز کردن، ویژه سازی کردن، تمیز دادن، جدا کردن، (از هم) ...
در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن سایر معانی: احاطه کردن، پیراگیری کردن، فرا گرفتن، گردگیری کردن، دورگرفتن، حصارکشی کردن، (در بسته یا پاکت و غیره ...
عاری، ازاد، معاف، معاف کردن سایر معانی: مستثنی، بخشوده، مستثنی کردن، بخشودن [حقوق] معاف کردن، مستثنی کردن، بخشیدن، معاف، مستثنی
یاغو، صدای گربه، میو، مرغ نوروزی اروپایی، اصطبل، در اصطبل نگهداری کردن، موی ریختن، میومیو کردن، حبس کردن، پر ریختن سایر معانی: (معمولا با: up) در قفس کردن، محبوس کردن، (از نظر) پنهان کردن، ق ...