(کشتی) فواره ی آب خوری، بشکه اب عرشه کشتی، فواره اب اشامیدنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطل، دلو سایر معانی: گواره، دول، دولچه، با سطل حمل کردن یا (آب) کشیدن، (انگلیس) با سرعت اسب سواری کردن، با سرعت و بی باکی راندن، با تکان حرکت کردن، به مقدار یک سطل پر (bucketfull هم می گویند ...
شتاب، سرعت، عجله، عجله کردن سایر معانی: تندی، دستپاچگی، هول، شتابزدگی، شتابگری، تعجیل، بی حوصلگی، بی صبری، (نادر) رجوع شود به: hasten
دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن سایر معانی: گشودن، باز شدن، روزن، روزنه، شکاف، بازگاه، پاچنگ، سرآغاز، مرحله ی اول، (شغل) جای خالی، فرصت کاریابی، ...
حرکت تند و سریع، سراسیمگی، مسابقه کوتاه، حرکت از روی دست پاچگی، بسرعت حرکت دادن سایر معانی: (با گام های کوتاه و تند) دویدن، دو زدن، موجب دویدن شدن، به دویدن انداختن، پراکندن، دو زنی، دویدن ت ...
هر یک از دریچههایی عموما مدور در اطراف ساختمان شناور که برای نورگیری و تهویه تعبیه میشود [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان