معنی

سطل، دلو
سایر معانی: گواره، دول، دولچه، با سطل حمل کردن یا (آب) کشیدن، (انگلیس) با سرعت اسب سواری کردن، با سرعت و بی باکی راندن، با تکان حرکت کردن، به مقدار یک سطل پر (bucketfull هم می گویند)، هر چیز سطل مانند (مثل قاشقک تراکتور خاکبردار یا حفره های چرخ آب یا آبچرخ و یا فرورفتگی های پروانه ی توربین)، قوس، (خودمانی) کپل، بقچه بندی، به طور تقلب آمیز در بورس سهام معامله کردن (رجوع شود به: bucket shop)
[عمران و معماری] سطل - باکت - بن - جام - جامک - قوس پیوندی - لاوک چرخاب
[مهندسی گاز] سطل
[زمین شناسی] صندوقه،جام صندوقه محفظه ایست کهمواد معدنی درآن ریختهمی شود .بوسیله ورقهای فولادی ساختهمی شود ومعمولابه شکل یک منشورباقاعده مثلث است که درقسمت پایین خمیده است.
[ریاضیات] سبد، ملاغه، سطل
[معدن] جام (ترابری)
[آب و خاک] جام

دیکشنری

سطل
اسم
bucket, pail, kit, bailسطل
bucket, pailدلو

ترجمه آنلاین

سطل

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.