scurry
معنی
حرکت تند و سریع، سراسیمگی، مسابقه کوتاه، حرکت از روی دست پاچگی، بسرعت حرکت دادن
سایر معانی: (با گام های کوتاه و تند) دویدن، دو زدن، موجب دویدن شدن، به دویدن انداختن، پراکندن، دو زنی، دویدن تند
سایر معانی: (با گام های کوتاه و تند) دویدن، دو زدن، موجب دویدن شدن، به دویدن انداختن، پراکندن، دو زنی، دویدن تند
دیکشنری
جیغ کشیدن
اسم
jerk, scud, scurry, bob, flitterحرکت تند و سریع
scurryمسابقه کوتاه
flurry, fluster, scurryسراسیمگی
scurryحرکت از روی دست پاچگی
فعل
course, scurryبسرعت حرکت دادن
ترجمه آنلاین
دویدن
مترادف
barrel ، bustle ، dart ، dash ، dust ، fly ، hasten ، hop along ، hurry ، race ، rip ، run ، rush ، scamper ، scoot ، scud ، scutter ، scuttle ، shoot ، skim ، sprint ، step along ، tear ، whirl ، whisk ، zip