خراشیدن، مالش، عمل تراشیدن، صدای خراشیدن یا اصطکاک [پلیمر] اوراق کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دم لابه سایر معانی: مداهنه، تملق، سبزی پاک کنی، مداهنه کننده
تفاله، روده، نخاله، اشغال، خاکروبه، زباله، فضولات، خش، اشغال خاکروبه سایر معانی: چیز بی ارزش یا زننده، آشغال [عمران و معماری] زباله - آشغال [کامپیوتر] داده ناخواسته ؛ آشغال ؛ زباله [بهداشت] ...
جای مرتفع، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد، رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته ...
پاک کردن، ساییدن، مالیدن، ساییده شدن، اصطکاک پیدا کردن سایر معانی: (با دست یا حوله و غیره) مالش دادن، ماساژ دادن، مالاندن، برماسیدن، مشت و مال دادن، (با مالش و غیره) پرداخت کردن، صیقل دادن، ...
بلند، شاق، گزاف، اغراق امیز، بلند بالا، بلند قد، قد بلند سایر معانی: مرتفع، فرازین، رفیع، (انسان) بالابلند، بلندقامت، سروقد، رفعت، قامت، (امریکا - عامیانه) باور نکردنی، مبالغه آمیز، بزرگ، (د ...
حملهای برای پی بردن به بَرنما یا نگارش برنامه یا سامانۀ عامل [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان