درنده خویی، تندخویی، بیرحمی، سبعیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زننده، ترسناک، تیره، رنگ پریده، موحش، کم رنگ و پریده، بطور ترسناک یا غم انگیز، رنگ زرد مایل به قرمز سایر معانی: جلف، (به طور زننده) رنگارنگ، (به طور زننده) هیجان انگیز، (به طور زننده) خشن یا ...
غول اسا سایر معانی: غول اسا
بی رحم، ستمگر، کینه توز، نفرت اور، بی ترحم سایر معانی: سنگدل، ظالم، بی رحمانه، با سنگدلی، شدید، سخت، بی امان
وحشی، بی ادب، غیر متمدن سایر معانی: نامتمدن، بربری، جاهل، ناروشنفکر
وحشی، خود رو، سبع، طوفانی، غیر اهلی، رام نشده، جنگلی، شیفته و دیوانه سایر معانی: نارام، دد، توسن، ارامک، تولی، تور، نارام زی، ناپرورده، (سرزمین یا زمین و غیره) غیر کشاورزی، کشتکاری نشده، دست ...