[نساجی] ماده نگهدارنده - ماده محافظ - ضد تخمیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(واژه ی آلمانی به معنی: افول خدایان) اضمحلال، فروریز (اجتماع یا نظام سیاسی یا فرهنگی)
نمودار هرتزشپرونگ ـ راسل [نجوم] نموداری که محور افقی آن دما یا شاخص رنگ و محور عمودی آن درخشندگی (luminosity) یا قدر مطلق ستارههاست |||اختـ . نمودار اِچآر HR diagram ...
واژههای مصوب فرهنگستان
عصبی، بسیار حساس، عصبانی، کوک از دست کسی
(در اشعار شاعر انگلیسی gerard manley hopkins) قافیه ی تاب دار
(خودمانی)، دچار عواقب اعتیاد (جسمی و روانی)، هیجانی، دلشوره ای، بی قرار
بی فنر، بدون فنر، با فنر، مجهزنشده
واپیچیدن سایر معانی: زمان گذشته و اسم مفعول: wring
خو گرفته، معتاد سایر معانی: اموخته ومعتاد، تسلیم شده
ترس، مهیب یا ترسناک سایر معانی: انگیزنده ی ترس و احترام، اعجاب انگیز، بهت آور، ترس آور، هراس انگیز، بسیار بد، وحشتناک، (عامیانه) خیلی، عظمت
درجه، پایه، طبقه، سیکل، مرتبه، رتبه، مرحله، منزلت، زینه، پله، سویه، دیپلم یا درجه تحصیل سایر معانی: مقدار، میزان، (ریاضی) درجه، (آموزش) درجه ی تحصیلی، مدرک دانشگاهی، (دستور زبان) درجه یا صفت ...
فاحشه، زن شلخته، یکنواخت و خسته کننده، کسل کننده، خاکستری، جنده بازی کردن سایر معانی: رنگ قهوه ای مایل به زرد، رنگ بی روح، مرده، رنگ و رو رفته، بی حالت، دل گیر، بی رنگ و آب، ملالت آور، (آدم) ...