معنی

خو گرفته، معتاد
سایر معانی: اموخته ومعتاد، تسلیم شده

دیکشنری

معتاد
صفت
addicted, habituated, accustomed, inveterate, habitual, wontedمعتاد
wont, accustomed, addicted, tameخو گرفته

ترجمه آنلاین

معتاد

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.