در خور بندگان، بنده وار، غلام صحت، وابسته بتقلید کورکورانه سایر معانی: برده مانند، غلام مانند، بی اراده، تسلیم، کاسه لیس، چکمه لیس، نوکر ماب، بی چون و چرا، کورکورانه، فاقد ابتکار، تقلیدی، گو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسیار، کاملا، شدید، خیلی خیس ولغزنده سایر معانی: (کاملا) خیس، آبچکان
واگذاری، سرافکندگی، تابع، انقیاد، تسلیم، تفویض، اطاعت، فرمان برداری، اظهاراطاعت سایر معانی: رضا، رضایت، گردن نهی، تن در دهی، تقدیم، (برای تصویب یا رسیدگی) ارائه، دادن، عرضه، هر چیزی که ارسال ...
جرنگ جرنگ، طنین زنگ، طنین ناقوس سایر معانی: صدای زنگ یا زنگوله: دیلینگ دیلینگ
از اب اشباع سایر معانی: خیس آب، غرق آب، اشباع از آب، سیراب، آبگین، پراب، سنگین، خیس در اب [خاک شناسی] مانداب [آب و خاک] زمین های ماندابی،زمین های مرطوب [عمران و معماری] ترشده از آب - مانداب ...
رطوبت، تری، اشکبار، خیس، مرطوب، تر، بارانی، خیس خوردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیساندن، تر کردن، نمناک کردن سایر معانی: مه آلود، ابر گرفته، نم دار، هنوز خشک نشده، به کمک آب، با آب، همراه با آب ...
صدایی در گوشی مخاطب که بر تماس ورودی دلالت دارد [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
محل شروع انحنا در قوس و چَفته و طاق [معماری و شهرسازی]