انفصال، خلوت، بازنشستگی سایر معانی: تقاعد، جای دنج، گوشه ی عزلت [حسابداری] ابطال ( بازخرید سهام) [صنعت] بازنشستگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بازخرید اوراق قرضه قبل از سررسید
مسیر بالگَرد [علوم نظامی] مسیر یا مسیرهایی که در امتداد آن، بالگَردها از یک منطقۀ فرودِ خاص پرواز میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
لغو، فسخ، الغاء، ابطال، حذف سایر معانی: الغا، واداد، وادادگی، (ریاضی) اسقاط (قاعده)، تحویل، کسر، افکنش، هر چیز به هم خورده (یا: موقوف شده)، واداده، واداد شده، فسخ شده، باطل شده، نشان واداد ی ...
گریز، فرار، ترک خدمت، بی وفایی سایر معانی: ترک، رها (سازی)، فرار (از خدمت ارتش یا انجام وظایف)، قال گذاری
مهاجرت، خروج، مهاجرت دسته جمعی، سفرخروج سایر معانی: هجرت، برون روی (به ویژه برون رفت دسته ای بزرگ)، (e بزرگ - با: the) خروج قوم یهود از مصر، مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به کنعان
فرصت، مجال، اسودگی، تن اسایی، فراغت، وقت کافی سایر معانی: وقت آزاد، وقت فراغت، زمان آسودگی (که انسان مجبور به انجام کاری نیست و می تواند به دلخواه وقت خود را بگذراند)، ماژ هنگام، وقت آسایش، ...
آسایشگاه (ویژه ی سالمندان و معلولین)، اسایشگاه پیران
پیری سایر معانی: کهنسالی، سالمندی، سالخوردگی، دوران پیری [زمین شناسی] کهن سنی در توپوگرافی، مرحله نهایی در چرخه فرسایشی یک عارضه یا یک ناحیه که طی آن سطح ناحیه فرسایش یافته و تقریباً به سطح ...
پانسیون، مزد، حقوق، مقرری، حقوق بازنشنستگی، مستمری، پانسیون شدن، مستمری گرفتن سایر معانی: حقوق بازنشستگی، (به ویژه در مورد هنرمندان) مقرری، (به ویژه فرانسه) پانسیون، (اروپا) اتاق و خوراک (ام ...
خلوت سایر معانی: خلوت نشینی، گوشه نشینی، کهبدی
خفا، راز، اختفا، پوشیدگی، محرمانه بودن، پنهان کاری، رازداری، سری بودن، نهانکاری، راز پوشی، خفیه سایر معانی: نهان بود، نهفتگی، پنهانی بودن، نهان داشت