retirement
/riˈtaɪərmənt/

معنی

انفصال، خلوت، بازنشستگی
سایر معانی: تقاعد، جای دنج، گوشه ی عزلت
[حسابداری] ابطال ( بازخرید سهام)
[صنعت] بازنشستگی

دیکشنری

بازنشستگی
اسم
retirement, superannuationبازنشستگی
privacy, solitude, reclusion, retired place, retirementخلوت
disjunction, separation, discharge, discontinuity, secession, retirementانفصال

ترجمه آنلاین

بازنشستگی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.