retirement
معنی
انفصال، خلوت، بازنشستگی
سایر معانی: تقاعد، جای دنج، گوشه ی عزلت
[حسابداری] ابطال ( بازخرید سهام)
[صنعت] بازنشستگی
سایر معانی: تقاعد، جای دنج، گوشه ی عزلت
[حسابداری] ابطال ( بازخرید سهام)
[صنعت] بازنشستگی
دیکشنری
بازنشستگی
اسم
retirement, superannuationبازنشستگی
privacy, solitude, reclusion, retired place, retirementخلوت
disjunction, separation, discharge, discontinuity, secession, retirementانفصال
ترجمه آنلاین
بازنشستگی