[عمران و معماری] تیر با فولاد کم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] آسان برای استفاده کننده ؛ ارتباط دوستانه با استفاده کننده؛ سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی ها و محدودیت های اپراتور را فراهم می سازد ؛ کاربر پسند ؛ کاربریار
گُردۀ جوش [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] فلز جوش مازاد بر مقدار لازم برای پر کردن شیار جوش
واژههای مصوب فرهنگستان
در جایی که، که در ان، در چه خصوصیتی، در چه زمینه، در چه، در اثنای اینکه، در موردیکه سایر معانی: چگونه، از چه طریق، از چه نظر، که در آن، (که) از آن، (قدیمی) [ریاضیات] که در آن، در جائی که ...
هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مدد کار، معونت، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: همدستی، همیاری، معاضدت، ور دست، معاون، دستیار، پیشکار، وسیله ی ...
کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات سایر معانی: یاری، امداد، مواظبت [نساجی] معاونت - همدستی - همکاری - همیاری
تقویت کردن، افزودن بر
پرانتز، کروشه، قلاب، بست، طاقچه دیوار کوب، این علامت، طاقچه عاریه، هلال یا دوبند گذاشتن سایر معانی: راست کمانک، این نشان:[، در راست کمانک قرار دادن یا قرار گرفتن، در کروشه قرار دادن، بست فلز ...
دهانه، قید، مهار، افسار، پالهنگ، عنان، رام کردن، جلوگیری کردن از، کنترل کردن سایر معانی: مهار کردن (اسب)، لگام کردن، لجام زدن، هر چیزی که مهار کند، تحت اختیار داشتن یا گرفتن، (به نشان اعتراض ...
یکی کردن، محکم کردن، یک رقم کردن سایر معانی: یکپارچه کردن، یکجا کردن، در آمیختن، ادغام کردن، مستحکم کردن، پابرجا کردن یا شدن، تقویت کردن یا شدن، ایستا کردن، ایستانیدن، سفت و محکم کردن، جامد ...
مانع شونده، ترساننده، بازدارنده، منع کننده، عایق سایر معانی: بازدار، پیشگیر، انصراف انگیز، سلاح (یا چیز) بازدار یا انصراف انگیز [عمران و معماری] بازدارنده [حقوق] بازدارنده، مانع ...
انجام، فشار، اجراء سایر معانی: اجراء، انجام