deterrent
معنی
مانع شونده، ترساننده، بازدارنده، منع کننده، عایق
سایر معانی: بازدار، پیشگیر، انصراف انگیز، سلاح (یا چیز) بازدار یا انصراف انگیز
[عمران و معماری] بازدارنده
[حقوق] بازدارنده، مانع
سایر معانی: بازدار، پیشگیر، انصراف انگیز، سلاح (یا چیز) بازدار یا انصراف انگیز
[عمران و معماری] بازدارنده
[حقوق] بازدارنده، مانع
دیکشنری
بازدارنده
اسم
repressor, deterrent, disincentive, inhibitor, represser, restrainerمانع شونده
صفت
deterrent, dissuasive, disincentiveبازدارنده
deterrent, withholding, disincentive, dissuasiveمنع کننده
eerie, eery, deterrentترساننده
impeding, deterrentعایق
ترجمه آنلاین
بازدارنده
مترادف
bridle ، check ، curb ، defense ، determent ، discouragement ، disincentive ، hindrance ، leash ، obstacle ، preventative ، preventive ، rein ، shackle