تقلید کردن، کپیه کردن سایر معانی: سرمشق قرار دادن، پیروی کردن (از کار کسی)، تاءسی کردن به، تقلید درآوردن، نوا درآوردن، ادای کسی را درآوردن، والوچیدن، نسخه برداشتن، روبرداری کردن، بدل سازی کر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکرر، پی در پی سایر معانی: تکراری، بازانجامیده، بسکرده، چندباره، دمگیر، گروگر [ریاضیات] مکرر، متوالی، چندگانه
بر گرداندن، تکرار کردن، جور ساختن، تا زدن سایر معانی: (به ویژه آزمایش های علمی) تکرار کردن، به نتیجه ی مشابه رسیدن، چندباره کردن، پدیسار کردن، (به ویژه برگ) همتایه، (بر روی خود) تا شده، (آما ...
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر ...