عود، باز گشت، باز رخداد، رویدادن مجدد، خاصیت بازگشت سایر معانی: تکرار، بازکرد، بازآیند، بازبود، بازگیری [برق و الکترونیک] بازگشت، وقوع مکرر، تکرار [ریاضیات] تراجع، بازگشت، بازگشتی، تسلسل، تک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] ملاک بازگشتی
[عمران و معماری] دوره بازگشت - دوره تسلسلی - فاصله اتفاق مجدد - فاصله تسلسلی - دوره تناوب - زمان برگشت - فاصله برگشت [زمین شناسی] دوره تسلسلی، فاصله رخداد مجدد - الف) بازه زمانی میانگین بین ...
[عمران و معماری] رابطه تکرار شونده [ریاضیات] رابطه ی برگشتی، رابطه ی تراجعی
[برق و الکترونیک] نرخ تکرار پالس؛ بسامد تکرار پالس تعداد دفعات ارسال یک پالس در ثانیه . نرخ تکرار پاس در رادار معمولاً بین 400 تا 3000 پالس در ثانیه است.
[عمران و معماری] مدت برگشت باران
افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری سایر معانی: زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب [برق و الکترونیک] چند برابر سازی - ضرب افزایش جریان عبوری از نیمرسانا در اثر افزایش فعالیت حاملها . [مهن ...
تجدید، تکرار، باز گویی، باز گو، اعاده، باز انجام سایر معانی: بسکرد، چندبارگی، دمادمی، دمگیری، پدیساری، عمل تکرار شده [عمران و معماری] تکرار [برق و الکترونیک] تکرار [صنایع غذایی] تکرار [ریاضی ...
برگشت، باز گشت، بازگشتن، عودت، اعاده، رجعت، مراجعت، برگشت دادن، مراجعت کردن، عود کردن، عطف کردن، بر گرداندن، برگشتن، پس دادن سایر معانی: بازگشت کردن، بازآمدن، بازگرداندن، پس فرستادن، پاسخ دا ...
میانگین دورۀ زمانی وقوع زمینلرزههای اصلی بر روی یک گسل یا در گسترهای معین [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان