return
معنی
سایر معانی: بازگشت کردن، بازآمدن، بازگرداندن، پس فرستادن، پاسخ دادن، جواب دادن، تلافی کردن، سزا دادن، پاداش، معطوف شدن یا کردن، متوجه شدن یا کردن، نمیدن، (دادگاه و غیره) حکم دادن، اعلام حکم کردن، رای دادن، گزارش (رسمی) دادن، (رسما) گزارش دادن، سود دادن، بازده داشتن یا دادن، منفعت، بهره، درآمد، (معمولا جمع) نتیجه، برآیند، بازگردانی، پس دهی، استرداد، (ورزش های با توپ یا گوی) پس زدن (به ویژه پس زدن سرو)، برگرداندن سرو، پسزنی، بازگشتی، راجعه، متقابل، تلافی جویانه، مجدد، دگرباره، (انگلیس) انتخابات، انتخاب کردن یا شدن، (انگلیس) بلیط دوسره، رفت و برگشت (آمریکا: round-trip)
[حسابداری] بازده، بازگشت
[کامپیوتر] کلید Return - کلید Return - کلیدی بر روی صفحه کلید کامپیوتر که انتهای یک خط را به کامپیوتر بیان می کند. در اکثر صفحه کلیدها، کلید Return به صورت Enter علامت زده شده است. بر روی ترمینالهای IBM 3270، کلیدهای Return و Enter جدا از یکدیگرند.
[برق و الکترونیک] برگشت
[فوتبال] بدست آوردن
[زمین شناسی] برگشت، برگرداندن - هوا یا تهویه ای که از تمام جبهه های کار یک دهانه هوا عبور می کند .
[حقوق] برگشتن، مراجعه کردن، پس دادن، برگرداندن قرار یا احضاریه به دادگاه یا مقام مربوط، کالاهای مرجوعی، بازده سرمایه گذاری، اظهارنامه مالیاتی
[ریاضیات] برگشتن، برگشتی، برگشت، برگرد، حاصل، کالای برگشتی، بازگشت، بازده