multiplication
معنی
افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری
سایر معانی: زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب
[برق و الکترونیک] چند برابر سازی - ضرب افزایش جریان عبوری از نیمرسانا در اثر افزایش فعالیت حاملها .
[مهندسی گاز] ضرب
[بهداشت] تکثیر - ازدیاد
[ریاضیات] ضربی، ضرب
سایر معانی: زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب
[برق و الکترونیک] چند برابر سازی - ضرب افزایش جریان عبوری از نیمرسانا در اثر افزایش فعالیت حاملها .
[مهندسی گاز] ضرب
[بهداشت] تکثیر - ازدیاد
[ریاضیات] ضربی، ضرب
دیکشنری
ضرب
اسم
multiplication, beat, stroke, coining, hit, strikeضرب
proliferation, multiplication, reproduction, propagation, duplication, increaseتکثیر
multiplicationبس شماری
increase, gain, increment, addition, growth, multiplicationافزایش
ترجمه آنلاین
ضرب
مترادف
addition ، amplification ، augmentation ، augmenting ، compounding ، increase ، manifolding ، procreation ، recurrence ، reduplication ، reduplification ، repeating ، repetition ، reproducing ، reproduction